بهروز خلیق
بخش اول
بيان زدائی
۱۷ ژوئن، روز جهانی بیابان زدائی يا مبارزه با بیابانزائی در جهان است. کشورهای مختلف به مناسبت روز جهانی بيابان زدائی، برنامههائی را در این زمینه اجرا می کنند. بیابانزائی پديده ای است که در طول سده ها به جان زمین افتاده و در حال بلعیدن زمين های سرسبز است. افزایش سطح بیابانی در دنیا موجب شده تا نهادهای بینالمللی برای مقابله با این معضل جهانی، دست در دست هم دهند تا راهکارهای علمی و اصولی ارائه کنند و به مقابله با این پديده برخیزند.
بیابان زائی در کنار دو چالش بزرگ تغییر اقلیم و کمبود آب شیرین، به عنوان سومین چالش مهم جامعه جهانی در قرن ۲۱ محسوب می شود و همراه با تغییر آب و هوا و از دست دادن تنوع زیستی، به عنوان بزرگترین چالش توسعه پایدار شناخته شده است.
براساس گزارش های موجود، پديده بيابان زائی از نيمه دوم قرت بيستم (دهه ۱۹۵۰)، شناسائی و به آن توجه شد. دانشمند فرانسوی لاودن (Lawden) نخستين کسی بود که واژه بيابان زائی را ابداع کرد و در مفهوم تخريب اکوسيستم و منابع گياهی به کار برد. پس از آن در کتاب “آب و هوا، جنگل ها و بيابان زائی”، اين پديده عامل کاهش قابليت بهره وری اراضی و ايجاد بيابان های جديد تحت تاثير فعاليت های انسانی مخرب معرفی شد. در پی خشکسالی ها و قحطی های پی در پی اواخر دهه ۶۰ و اوائل دهه ۷۰ در کشورهای افريقائی و فراگير شدن مشکل بيابان ژائی در جهان، سازمان ملل، در سال ۱۹۷۷ اولين کنفرانس جهانی بيابان زدائی را در نايروبی، پايتخت کنيا، برگزار کرد. در اين کنفرانس علاوه بر تعريف کلی و نسبتأ جامع واژه بيابان، پديده بيابان زائی به عنوان عامل تخريب و انهدام اکوسيستم های طبيعی اعلام شد.
در کنفرانس سران ریو (اجلاس سازمان ملل متحد در زمینه محیط زیست و توسعه پایدار که بزرگترین و معتبرترین گردهمایی سازمان ملل متحد به شمار می رود و آن را با عناوین “اجلاس ریو”، “کنفرانس ریو” و “اجلاس زمین” نیز میشناسند) در سال ۱۹۹۲ معضل بیایانزائی در آفریقا مطرح گرديد و این امر منجر به تاسیس کنوانسیون جهانی بیابان زدایی (UNCCD) به عنوان زیر مجموعهای از سازمان ملل شد. در سال ۱۹۹۴ مجمع عمومی سازمان ملل به منظور افزایش آگاهی عمومی در این زمینه و پیگیری جدیتر برنامههای کنوانسیون، روز ۱۷ ژوئن را با عنوان روز جهانی بیابانزدایی نامگذاری کرد.
۱۹۵ کشور در این کنوانسیون عضویت دارند. کنوانسیون در سال ۲۰۰۸ هدفی ۱۰ ساله با عنوان زیر برای کشورها تدوین کرد:
“ایجاد یک همکاری جهانی برای جلوگیری از بیابان زایی، تخریب سرزمین و کاهش اثرات خشکسالی در مناطق تحت تاثیر به منظور حمایت از کاهش فقر و پایداری زیست محیطی”.
شعار سال ۲۰۲۳ برای بزرگداشت روز جهانی بيابن زدائی بر نقش و حقوق زنان در مدیریت پایدار سرزمین متمرکز بود.
نماد کنوانسیون بیابان زدائی
در ماه مارس ۲۰۰۵ سازمان ملل، با یک فراخوان از همه علاقهمندان خواست تا طرحی را به عنوان نماد و آرم کنوانسیون بیابانزدایی ارائه کنند تا در روز جهانی بیابانزدائی در سال ۲۰۰۶ به عنوان آرم این کنوانسیون انتخاب شود. در نهایت طرحی از کریشن موری موتو (Krishen Maurymoothoo) انتخاب شد که دارای ۳ عنصر برجسته بود:
- یک درخت، که همچون سقفی محافظ بر روی آرم قرار داشت.
- خورشید به عنوان نمادی از گرما و زندگی
- تپههای رنگین به عنوان نشانهای از زمین
گرچه آرم فعلی بیابانزدایی دقیقا همان طرح نیست؛ اما از جنبههای مختلف شباهتهای زیادی با آن طرح دارد. از جمله این شباهتها میتوان به وجود درختان به عنوان محافظ زمین، آسمان روشن که گرمای خاصی را در پسزمینه ایجاد کرده، طرح زمین و استفاده از رنگهای مبتنی بر آن، شامل سبز و قهوهای اشاره کرد.
روز جهانی بیابان زدایی
بیابانزائی یا Desertification
در زبان فارسی لغت بيابان واژه آشنائی است که به مناطق خشک و کم آب و علف اطلاق می شود و از ترکيب سه کلمه: بی، آب، آن (انجا) شکل گرفته است. لغت بيابان در پارسی کهن به نام وياپان (Vyapan) و در فرهنگ عرب صحرا (Sahra) و در زبان انگليسی دزرت (Desert) شناخته می شود.
بر اساس تعریف کنوانسیون جهانی، پديده بیابانزایی به تخریب سرزمین در مناطق خشک و نیمهخشک و خشک نیمه مرطوب گفته میشود که در اثر عوامل انسانی و عوامل طبیعی رخ می دهد. بیابانزایی نوعی از تخریب زمین است که در آن منطقهای به صورت کاملا مشهود و ملموس خشک و لمیزرع میشود و معمولا آب، پوشش گیاهی و حیاتوحش خود را نیز از دست میدهد.
به طور کلی بيابان زائی را می توان به دو دسته بيابان زائی محيطی و بيابان زائی انسانی طبقه بندی کرد. عوامل موثر در بيابان زائی طبيعی، ريشه در تاريخ زمين شناسی دارد. عوامل اقليمی و خشکسالی های پی در پی نيز آن را تقويت می کند. بسياری از اراضی لخت و کويری و يا سرزمين های خشک و بی آب و علف قديمی از اين مقوله اند. ليکن در سده ها و دهه های اخير، تحت تاثير دخالت های گسترده انسان در طبيعت، شتاب بيابان زائی افزايش يافته است. از جمله: بوته کنی، چرای مفرط و خارج از فصل دام در مراتع، تبدیل مراتع به دیمزار، برداشت بیرویه آب از سفرههای آب زیرزمینی، آلودگی آبهای زیرزمینی از طریق پسابهای صنعتی شهری و کشاورزی، معدن کاوی و بهره برداری از معادن، جاده سازی و توسعه شهرها و روستاها.
تفاوت کویر و بیابان
برخی اصطلاح «کویر» و «بیابان» را بهجای یکدیگر بهکار میبرند. ولی بین این دو اصطلاح تفاوت اساسی وجود دارد. کویر یا نمکزار، زمینهای وسیعی است که خاک آن شور و آهکی بوده و مناسب کشاورزی نیست. کویر منطقهای است که به دلیل موقعیت جغرافیایی و حرارت شدید آفتاب به نمکزار بدل شده است. برخی کویرها قبلاً دریاچه یا دریاهایی بودهاند که در اثر تبخیر آب از آنها به نمکزار بدل شدهاند. کویر مرکزی ایران که دشت کویر نامیده میشود، درون خود تعداد زیادی کویر کوچکتر، مانند کویر درانجیر، کویر ساغند، کویر بند ریگ را جا داده است. ولی بیابان به بخشی از مناطق خشک گفته میشود که بارندگی سالانه آن کمتر از ۵۰ میلیمتر است و ممکن است چند سال در آن باران نبارد و با کمآبی و تبخیر شدید مواجه است و پوشش گیاهی آن بسیار ضعیف است.
تفاوتهای کویر و بیابان را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
ـ مواد رسوبی بیابانها بیشتر از نوع ماسه، شن، ریگ و … است و بافت خاک بیابان نسبت به کویر درشتتر است.
ـ مقدار شوری خاک و نمک در بیابانها کمتر از کویر است.
ـ پوشش گیاهی در بیابان بسیار کم و نادر است.
ـ بیابان معمولاً فاقد آب است، مگر در واحهها، در حالی که کویرها اغلب دارای آب هستند و سطح آب هم معمولاً بالا است.
ـ بیابان برعکس کویر زمینی نسبتاً ناهموار دارد و چندان صاف نیست.
ـ در بیابانها بارش کم، دامنه نوسان دمای شدید، دمای هوا بالا و تبخیر زیاد است.
ـ بیابانها به لحاظ پوشش گیاهی بسیار فقیر و پراکنده هستند.
ـ خاکهای بیابانها دارای مواد آلی کم هستند.
کوير لوت
فاجعه بيابان ژائی
امروزه پیشرفت بیابانها در سراسر جهان به حدی رسیده که مساله بیابانزائی به یکی از مسائل قابل توجه بومشناسی و زیستمحیطی تبدیل شده و روز به روز نگرانیها درباره آن افزایش پیدا میکند.
شاید اين تصور باشد که بیابانزائی تنها منجر به خشک شدن قسمتی از زمین میشود و نقشی در سرنوشت و روزگار آدمیان ندارد. اما به جز پیامدهائی چون از بین رفتن پوشش گیاهی، گرد و خاک زیاد در یک منطقه، کم شدن بارندگی، فرسایش خاک، عدم حاصلخیزی زمین، افت آبهای زیرزمینی و از بین رفتن حیات وحش، باید منتظر معضلاتی همچون بیکاری، گرسنگی، فقر و مهاجرت ناشی از بیابانزایی نیز باشیم که همه در اثر این پدیده رخ میدهند.
در اثر دخالت انسان تا کنون ۱۳ درصد از جنگل ها و مراتع جهان به بيابان تبديل شده و بيش از ۳۰ درصد از منابع سياره زمين در معرض خطر بيابانی شدن قرار گرفته است. اين در حالی است که نزديک به ۲۰ درصد از جمعيت کل جهان در اين مناطق زندگی می کنند. هر سال حدود ۱۲ میلیون هکتار از اراضی کشاورزی، مراتع و جنگل ها در سراسر جهان به بیابان تبدیل می شود. این پدیده بیشتر در زمین های خشک حاشیه بیابان های جهان، یعنی سرزمین هایی که حدود یک میلیارد نفر در آن زندگی می کنند. فلات مرکزی ایران یکی از معروفترین این مناطق محسوب می شود.
به گفته کارشناسان پیشروی و توسعه بیابانها در جهان، زندگی بیش از ۲۵۰ میلیون نفر را در سراسر جهان مستقیماً به مخاطره انداختهاست. مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد اعلام کردهاست: «گسترش کویرها و خشکسالی، سالانه ۴۲ میلیارد دلار از ارزش تولیدات کشاورزی کاسته و باعث عدم امنیت غذایی، قحطی و فقر میشود.»
روشهای مقابله با بيابان زائی
در مقابل معضل جهانی بیابانزائی، مفهومی با عنوان بیابانزدائی وجود دارد که به کارها و روشهائی برای سبزکاری در بیابان و جلوگیری از روند سریع تخریب سرزمینها در مناطق خشک، نیمهخشک و نیمهمرطوب میپردازد. این مفهوم شامل فعالیتهایی با سه محور بازدارنده، اصلاحی و احیائی است که هر یک کارائی خاص خودشان را دارند.
از میان مهمترین کارهائی که در راستای بیابانزدائی صورت میگیرند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ کاشت درختان و گیاهان مقاوم و متناسب با مناطق خشک همچون گیاهان شورهزی
ـ کاشت گیاهان ویژه مقابله با بیابان زایی مثل کهور، سمر، اکالیپتوس، اقاقیا، کاسیا
ـ تعادل دام و مراتع برای حفاظت از پوشش گیاهی موجود
ـ بهرهگیری از روشهای کارآمد در انباشتن آب باران
ـ احیای شورهزارها
کویر نقطهای است که وضعیت خاکش به اندازهای تغییر پیدا کرده که شوریاش خیلی افزایش پیدا کرده و قدرت باروری را از دست داده است. نمیتوان جلوی کویرها را گرفت. لازم است روی آن بخشهای بیابان که دارای پوشش گیاهی نسبتاً فقیری هستند ولی مستعد پوشش گیاهان خاص بیابانی، سرمایهگذاری کرد. با استفاده از گیاهانی که مقاوم در خشکیاند و نسبت به کمآبی بردبار هستند.
بخش دوم
بیابان زائی در ایران
براساس نقشه مناطق خشک جهان که در اطلس جهانی بيابان زائی توسط سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسيده است، در ايران به جزء مناطق محدودی از شمال و غرب کشور که دارای اقليمی مرطوب و نيمه مرطوب می باشد، بقيه سطح کشور در رده سرزمين های خشک قرار دارد. براساس آمار سال ۱۳۷۷ که توسط سازمان جنگل ها و مراتع منتشر شده است است بيش از ۸۰ درصد از وسعت کشور در قلمرو اقليم خشک و نيمه خشک قرار دارد. ۲۵.۷ درصد از وسعت کشور معادل ۳۴ ميليون هکتار در قلمرو اراضی بيابانی و شنزار و کويری است.
نام اراضی | اراضی بيابانی و کويری | اراضی شنزار فعال و نيمه فعال | تپه های شنی فعال | جمع |
مساحت به ميليون هکتار | ۲۱.۱ | ۷.۹ | ۵ | ۳۴ |
مساحت به درصد | ۶۱% | ۲۳% | ۱۵% | ۱۰۰% |
در بیابانهای ایران میانگین سالانه ریزش باران کمتر از ۵۰ میلیمتر است. بیابانها و مناطق بیابانی روی هم حدود ۴۰ میلیون هکتار از اراضی ایران را در بر میگیرند. ۱۲ میلیون هکتار نیز ماسهای بوده یا از شن و ریگ روان پوشیده شدهاند. بارندگی در ایران یک سوم میانگین بارندگی جهان است درحالی که به دلیل قرارگرفتن بر روی کمربند خشکی جهان، تبخیر آب ۳ برابر میانگین جهانی است. در حال حاضر سرانه بیابان در کشور ۰.۵ هکتار است، در حالیکه سرانه جهانی آن ۰.۲۲ هکتار است.
بيابان زائی از جمله چالش هاي زيست محيطي در کشور ما است كه در حال حاضر مناطق بسياري از ايران درگير آن هستند. در گسترش پديده بيابان زائی در ايران دو عامل “محيطي و انساني” نقش بسزايي ايفا می كند كه شرائط اقليمي از قبيل كاهش نزولات آسماني، تبخير بالای آب، پديده گرمايش زمين و تغيير اقليم كه منجر به افزايش فرسايش بادي و گسترش بيابان زائی مي شود، از عوامل محيطی است. از فعاليت های انسانی می توان به برداشت بيش از حد سفره های آب زيرزمينی، فشار بيش از حد بر خاك، افزايش وسعت زمينهای كشاورزي، آلودگی آبهای زیرزمینی از طریق پسابهای صنعتی شهری و کشاورزی، چرای بی رويه، ورود دام به جنگل ها و تغيير غيرقانونی و نادرست كاربری اراضي مانند تبديل جنگل يا مراتع به كشتزار و زمين هاي كشاورزی همه سبب تشديد پديده بيابان زائی در كشور می شود.
وضع ايران از لحاظ پديده بيابان زائی وخيم است و يكی از علل عمده بيابان زائی، كاهش سطح آبخوان ها است. با توجه به شاخص هاي ذكر شده و با در نظر گرفتن اينكه بسياري از تالاب هاي كشور نظير بختگان، هامون، ارژند، پريشان و گاوخوني در حال خشك شدن هستند، می توان نتيجه گرفت بيابان زائي رو به گسترش است. خشك شدن تالاب ها و درياچهها در كشور ما سبب ايجاد كانون هاي بحران در اين مناطق مي شود كه خود موجب افزايش فرسايش بادی و توليد گرد و خاك خواهد شد و می تواند حيات انسان و موجودات زنده ديگر را تهديد كند.گري لوئيس نماينده برنامه توسعه ملل متحد درايران مي گويد: “بيابان زائی در همه جای كشور در حال وقوع است و همه را تحت تاثير قرار میدهد. تاثير منفي بيابان زائی تنها گريبانگير كشاورزان نيست و تنها به آنانی كه در نزديكي بيابان ها ساكن هستند، آسيب نميرساند. بيابان زائي، گريبانگير همه است”.
در شرايط کنونی در ايران حدود ۱۰۰ ميليون هکتار در معرض پديده بيابان زائی قرار دارند که از اين ميزان مساحت بالغ بر ۷۵ ميليون هکتار در معرض فرسايش آبی، ۲۰ ميليون هکتار در معرض فرسايش بادی و ۵ ميليون هکتار نير در معرض ساير اشکال شيميائی و فيزيکی تخريب سرزمين قرار دارند.
با توجه به شرايط جغرافيائی و اقليمی ايران، بيابان ها هيچ گاه خود به خود رو به گسترش نبوده، آنچه بيابان ها را گسترش می دهد، رابطه ای است که از نظر طبيعی مناطق بيابانی با محيط پيرامون خود دارند. تخريب منابع آب، خاک، و به ويژه پوشش گياهی در مناطق کمربندی بيابان های ايران، شرايطی را فراهم آورده که بيابان زائی و گسترش آن را در حاشيه بيابان ها تشديد می کند. از اين رو اين بخش تحت تاثير دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی حداقل يک قرن اخير، به سوی وضعيتی بحرانی پيش رفته و روز به روز به وسعت آن افزوده می شود. پديده بيابان زائی در ايران رو به گسترش است. وجود ريزگردها در بيشتر شهرها و استان های کشور نشان از بحرانی شدن اين پديده طبيعی دارد.
ايران با داشتن ۱۱ اقليم از ۱۳ اقليم در جهان و با ۸ هزار گونه گياهي و هزاران گونه جانوري جزو ۵ كشور اول جهان از لحاظ تنوع زيستي است. اين در حالي است كه سرانه ايران در بيابان دو برابر جهان است.در اين ميان توسعه بيابان در كشور پديده نوظهوري را رقم زده است كه به نام ريزگردها. ريزگردها در حدود ۲۰ استان كشور جولان مي دهند و عرصه را بر مردم تنگ كرده اند. تا چندي پيش گفته مي شد منشا ۹۰ درصد ريزگردها خارجي بوده و از كشورهاي عراق، عربستان و عمان است، اما هم اكنون حوضه های آبی كشور به ويژه تالاب ها به وضعی رسيده است كه اين معادله در حال معكوس شدن است.
تالاب ها و بيابان زائی
یکی از مواردی که در طول سالیان متمادی توانسته خاک را حفظ کند، جلو بيان زائی را بگيرد و پوششگیاهی را نگه دارد، تالابها بودهاند. در دهههای اخیر خشکی تالابها در مناطق مختلف کشور باعث ازبینرفتن پوششگیاهی، تشکیل گردوغبار گسترده و درنهایت بيابان زائی بوده است.
وسعت تالابهای ایران حدود سه میلیون و چهارصد هزار هکتار است و بیشاز نیمی از این وسعت، تالابهایی هستند که پتانسیل تبدیلشدن به کانون گردوغبار را دارند و بهواسطۀ آن، تالابها تأثیر چشمگیری در بیابانزایی دارند.
براساس اطلاعات سازمان حفاظت محیطزیست، ۲۵۰ تالاب در کشور وجود دارد. بیش از ۷۰ درصد تالابها، مشکلات ناشی از کمآبی و نرسیدن حقابه را دارند. تالاب بختگان، پریشان، گاوخونی، هامون و … بهشدت با خشکیدگی مستمر روبهرو بودند و این موضوع از جمله دلایلی است که نرخ بیابانزایی را افزایش می دهد.
حکومت ايران و بيابان زدائی
ایران در شمار پنج کشور نخست جهان بود که پساز تشکيل کنوانسیون جهانی مقابله با بیابانزایی، به عضویت آن درآمد و برنامۀ اقدام ملی مقابله با بیابانزایی را از تصویب مجلس شورای اسلامی در دهۀ ۷۰ گذراند. در آن زمان دولت وقت دستور تشکیل “کمیتۀ ملی مقابله با بیابانزایی” به ریاست رئیسجمهور و عضویت اغلب وزرا و سازمانهای مرتبط صادر کرد. بعدها مسئوليت برگزاری جلسات اين کميته به وزیر جهاد کشاورزی بهنمایندگیاز رئیسجمهور واگذار شد که دستکم چهار بار در سال برگزار کند. اما وزیر مربوطه هم فرصت شرکت در کمیته را نیافت و عملأ تعطيل گرديد.
اکنون ناترازی آبخوانها از مرز ۱۵۰ میلیارد مترمکعب هم گذشته و نسبت به دو دهۀ پیش، بیشاز پنج هزار روستای عملاً متروکه شده و بر ابعاد حاشیهنشینی، افت حاصلخیزی خاک و بيابان زائی افزوده شده است.
در جمهری اسلامی روز جهانی مقابله با بیابانزایی برگزار میشود، اما با یک پیام، چند یادداشت، مصاحبه و ابراز تأسف از آیندۀ ایران در اثر عدم توجه به خطر بیابانزایی.
پروژه های صندوق جهانی محیط زیست در ايران
صندوق جهانی محیط زیست (GEF) سهم قابل توجهی در تلاش جهانی برای مبارزه با بیابان زایی و خشکسالی دارد و پروژه های متعددی را در ایران تأمین مالی کرده است که تأثیرات مثبتی بر جوامع محلی داشته است.
برای مثال، پروژه هائی برای ترویج شیوه های مدیریت پایدار سرزمین، کاهش هدر رفت آب، مورد حمایت این صندوق قرار گرفته است. این اقدامات نه تنها تأثیر خشکسالی را کاهش داده است، بلکه انعطاف پذیری اکوسیستم ها را تقویت کرده و بهره وری اقتصادهای محلی را افزایش داده است.
یکی از این پروژهها، پروژه “احیای مناطق جنگلی و زمینهای تخریبشده با توجه ویژه به خاکهای شور و مناطق مستعد فرسایش بادی (RFLDL) ” است که با سرمایهگذاری مشترک صندوقGEF و FAO با هدف احیای اکوسیستمهای تخریبشده، کاهش تخریب زمین انجام میشود. این طرح در دو استان کرمان (شهرستان ریگان) و خراسان جنوبی (شهرستان سرایان) اجرا شده و تجربیات و آموزه های ارزشمندی کسب شده است.
بخش سوم
تجارب جهانی در بيابات زدائی
برنامه دولت ازبکستان
در سراسر جهان طیف گستردهای از اقدامات برای مقابله با بیابانزایی وجود دارد و برنامههای بسیاری در حال انجام است. از مهمترین کارهایی که در این حوزه انجام شده، میتوان به احیای جنگلها و جنگلکاری اشاره کرد که میتواند به احیای خاک تخریبشده در مناطق مختلف کمک کند. دولت ازبکستان در سالهای اخیر، طرح جنگلکاری در دل دریاچهٔ خشکشدهٔ آرال را در دست اجرا دارد. این طرح تلاش میکند که حیات را در منطقهٔ آسیبدیدهٔ پیرامون این دریاچه احیا کند. بر مبنای طرح مذکور، تاکنون در بیشاز ۱ میلیون هکتار از زمینهای این منطقه، درختانی مقاوم نسبتبه نمک و خشکی کاشته شدهاند. سیاهتاغ درخت اصلی این طرح است که نقش یک سپر طبیعی را ایفا میکند و ماسه و نمک موجود را در سطح نگه میدارد
پروژه
“دیوار بزرگ سبز” چين برای بيابان زدائی
سال ۱۹۷۸ همراه با اصلاحات و گشایش چین، سال آغاز تصمیم استراتژیک بزرگ چین برای پروژه “دیوار بزرگ سبز” بود، یک پروژه زیست محیطی جنگل داری مصنوعی که شمال غرب، شمال و شمال شرق چین را پوشش می دهد. هدف از آن مهار باد، شن و ماسه و همچنین فرسایش آب و خاک است. از سال ۱۹۸۳ حفاظت از محیط زیست به عنوان یکی از استراتژی های ملی چین در نظر گرفته شده است.
دولت چین کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابان زایی را امضا کرد و آن را در اواسط دهه ۱۹۰۰ به اجرا گذاشت. دولت چین رویکردهای هماهنگی را برای حفظ و احیای اکوسیستمهای کوهها، رودخانهها، جنگلها، زمینهای کشاورزی، دریاچهها، مراتع و بیابانها اتخاذ کرده و جنگلکاری در مقیاس بزرگ را انجام می دهد. طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، چین کنترل بیابانزائی را در حدود ۱۱میلیون هکتار انجام داد، بیابانزائی سنگی در ۱.۶۵میلیون هکتار را مهار کرد و ترميم جامع فرسایش خاک را برای ۳۱۰۰۰۰ کیلومتر مربع از زمین اعمال کرد. چين در دنيا، مقام اول را در جنگل کاری دارند.
دانشمندان چینی با استفاده از نوآوری، در حال تبدیل بیابانهای خشک و لمیزرع به زمینهای قابل کشت حاصلخیز هستند. راز این کار، مادهای مبتکرانه به نام «چسب گیاهی» است. این چسب که از سلولهای گیاهی ساخته شده، به شنهای بیابانی قدرت نگهداری آب، مواد معدنی، هوا، میکروبها و مواد مغذی را میدهد که برای رشد گیاهان ضروری هستند.
درسال ۲۰۱۳ پروفسور Zhitian Yi و تيمش اين تکنيک را به ثبت رساندند. به ماسه ها خواص مشابه خاک با ظرفيت يکسان می دهند که آب، هوا و کود را حفظ می کنند.
یک منطقه کلیدی که باید بازسازی می شد فلات لس بود، منطقه ای تقریباً به اندازه فرانسه که در هفت استان چین در مرکز-شمال چین امتداد دارد. فلات لس مهد تمدن چین باستان بود که در سالنامه های تاریخی آن را پوشیده از جنگل ها و رودخانه های سرسبز توصیف می کنند. اما هزاران سال کشاورزی، زمین را تخریب کرده و یکی از وسیعترین بیابانهای جهان را ایجاد کرده بود. بزرگترین پروژه احیای سریع جنگل ها از سال ۱۹۹۹ در فلات لس اجرا شد و نتایج خارقالعادهای داشت – تا سال ۲۰۰۹ حدود ۳۵۰۰۰ کیلومتر مربع از زمین بازسازی شد.
اين ابتکار در منطقه خودمختار Uygur Xinjing هم به کار گرفته شده است. در صحرای Taklimakan بزرگترين بيابان چين و يکی از خشک ترين مناطق جهان حدود ۶۶۶۶۷ هکتار زمين بيابانی قابل زرع شده است.
در سال ۲۰۱۸، چین هدفی را برای دستیابی به پوشش جنگلی بالغ بر ۳۰ درصد از زمین خود تا سال ۲۰۵۰ تعیین کرد. پروژه سریع چین برای جنگلسازی از بخشهای وسیعی از مناطق خالی و متروکه نشاندهنده بزرگترین پروژه احیای اکولوژیکی است که جهان تا به حال دیده است.
گفتنی است هم اکنون نرخ پوشش جنگلی در چین با ۲۳۱ میلیون هکتار جنگل به حدود ۲۴ درصد رسیده است.
روشهای آزمایشی در چین برای احیای زمینهایی که طی هزاران سال تخریب شده بودند، در جنوب صحرای افریقا با موفقیتهای اولیه در رواندا و اتیوپی تکرار شده است.
«دیوار بزرگ سبز» افريقا
در آفریقا طرح «دیوار بزرگ سبز» پروژهای است که با کمک یازده کشور آفریقایی برای مهار پیشروی صحرای بزرگ آفریقا از طریق کاشت درختان و گیاهان مختلف شکل گرفته است. این منطقه از آفریقا، زمانی سرزمینی سرسبز و حاصل خیز بود اما در دهه های گذشته، به دلیل وقوع خشکسالی های طولانی مدت، تغییرات آب و هوایی و فعالیت های کشاورزی بیش از حد شدت تغییر کرده است. بیش از ۸۰ درصد از زمین های منطقه تخریب شده است که این امر، به بروز شرایط قحطی مکرر کمک می کند، زیرا بیشتر جمعیت برای کار به کشاورزی دیم متکی هستند.
اين طرح دوم ژوئن ۲۰۰۵ ميلادي و در هفتمين نشست كنفرانس سران كشورهاي آفريقا در بوركينا فاسو به تصويب رسيد .بورکینافاسو، جیبوتی، اریتره، اتیوپی، مالی، موریتانی، نیجر، نیجریه، سنگال، سودان و چاد یازده کشور عضو طرح ایجاد دیوار سبز در آفریقا هستند. در طرح مذکور، انبوهی از درختان بهشکل دیواری طویل از شرق به غرب قارۀ آفریقا و درست در زیر حاشیۀ جنوبی صحرای بزرگ آفریقا کاشته میشوند. هدف از ساختن این دیوار سبز، مقابله با پیامدهای تغییرات اقلیمی از طریق معکوسکردن روند بیابانزایی عنوان شده است. طول این دیوارِ درختی که یازده کشور را پوشش می دهد، ۷ هزار و ۶۰۰ کیلومتر محاسبه شده و عرض آن نیز پانزده کیلومتر در نظر گرفته شده است. گونۀ درختی که بیشتر در این مسیر سبز کاشته میشود، درخت آکاسیا یا صمغ عربی است که گفته میشود در برابر خشکسالی مقاوم است.
یکی از برجستهترین نتایج شکل گیری دیوار سبز بزرگ آفریقا پس از تکمیل، تغییر رویکرد بشر در نحوه ارتباط با طبیعت، بسیج منابع مالی سبز و آب و هوا، ظرفیت سازی برای جوامع محلی در زمینه مدیریت پایدار زمین، بهبود امنیت غذایی، توسعه شیوه های نوآورانه مانند کشاورزی و جنگلداری و بسیاری از نمونه های دیگر در مورد چگونگی استفاده از نیروهای طبیعت توسط بشر را مشخص خواهد ساخت.
در مجموع، در منطقه ای که به دلیل درگیری ها و مهاجرت اجباری ویران شده است و اغلب این پدیده ها نیز به دلیل منابع کمیاب طبیعی رخ می دهند، دیوار سبز بزرگ آفریقا می تواند صلح، رفاه و پایداری را برای این کشورها به ارمغان آورد .
اکنون، کشورهای آفریقایی فرصتی درخشان دارند تا به جامعه جهانی ثابت کنند چگونه انسان و طبیعت می توانند برای حل برخی از بزرگترین چالش های نسل ما با یکدیگر همکاری داشته باشند.
به گفته كارشناسان در طرح ايجاد ديوار سبز در آفريقا، تجارب و يافته هاي “ديوار سبز چين” نيز مورد توجه بوده است.
منابع
۱. بيابان زائی در ايران؛ علل و راهکارها. نوشته سميرا جابری و بهمن خسروی پور
۲. ويکی پديا
۳. نشريه علمی پژوهش های حفاظت آب و خاک
۴. روزنامه “پيام ما“