بهروز خليق
کريس ويليامز در کتاب مارکسيسم و محيط زيست می گويد: “تصور گسترده ای در ميان مدافعان محيط زيست وجود دارد که مارکسيسم، به عنوان يک ايدئولوژی که برتوليد تاکيد دارد، حرف کمی برای گفتن، و نگرانی اندکی در مورد سرنوشت محيط زيست دارد. استناد اين برداشت رايج عمدتأ برتخطی های بي رحمانه و شيطانی اتحاد شوروی سابق، بلوک شرق و چين، نسبت به حفاظت از محيط زيست است. در حالی که مارکس و انگلس ديدگاه جامع تری نسبت به جايگاه انسان محيط زيست داشتند”.
وضعيت فاجعه بار محيط زيست و توليد گرائي لجام گسيخته در اتحاد شوروی، براي برخي از صاحب نظران به عنوان سند محکمی است در نشان دادن بی توجهی مارکس به بحران محيط زيست و بی اعتباری آن. آن ها دوره استالين و بعد از آن را مبنا قرار می دهند و بز اقدامات دولت برآمده از انقلاب اکتبر، حمايت لنين از محيط زيست و ديدگا های نيکلای بوخارين چشم می پوشند. در حالی که لنين و به ويژه بوخارين مدافع سرسخت حفظ محيط زيست بودند.
لنين حامی محيط زيست
دولت برآمده از انقلاب اکتبر، بلافاصله بعد از کسب قدرت، اقدامات در مورد مسائل زیستمحیطی را آغاز کرد. دو روز بعد از قدرت گرفتن بلشويک ها، تمام جنگلها، معادن و آب بر اساس مصوبه “درباره زمین” ملی اعلام شد. شش ماه بعد از آن (در ماه مه ۱۹۱۸) حکم دیگری با عنوان “دربارهی جنگل” مبنی بر کنترل مرکزی بر جنگل ها و محافظت از آن صادر شد. طبق آن حکم، جنگلها به دو دسته تقسیم شدند. يک بخش از جنگل ها تحت محافظت قرار گرفت. حفاظت از جنگل ها مسئله مهمی بود. چرا که بسیاری از جنگلها در دوره تزاریسم از بین رفته بودند. هم چنین، برای شکار مقررات وضع گرديد و شکار در فصول خاصی مجاز اعلام شد.
این تصمیمها در زمان بسیار آشفتهای گرفته شد. دولت بلشویکی در زمان آشفته جنگ داخلی و کمونیسم جنگی، از دانشمندان از جمله کسانی که روی مسائل زیستمحیطی کار می کردند، حمایت کرد. دانشمندان با اتکا به این حمایت، حوزه فعالیتهای زیستمحیطی خود را گسترش دادند. لنين برای دانشمندی به نام ولادمیر ورنادسکی، که در ماترياليسم و امپيروکريتيسيم از او به نيکی ياد می کند، حرمت فراوانی قائل بود. در سال ۱۹۲۰ در اورال جنوبی، لنین به درخواست مصرانه ورنادسکی و فرسمان کانی شناس، اولین منطقه حفاظتشده طبيعی را در اتحاد شوروی تاسيس کرد، نخستين منطقه حفاظت که منحصرأ مطالعه علمی طبيعت را هدف خود قرار داده بود. تا سال ۱۹۲۴، چهار منطقه حفاظتشده (زاپوودنیک) وجود داشت. مؤسسات تحقیقاتی بسیاری تأسیس شدند، دانشمندان روسی بهعنوان بومشناسان برجسته شناخته شدند و دورههای بومشناسی در دانشگاه مسکو آغاز شد. ولادمیر ودنادسکیِ با خلقِ مفهومِ «بيوسفر” یعنی حالت جدیدی از زیستسپهر، که در آن انسانها بر پایهی شناخت و پیوند آنها با طبیعت، نقش مهمی در تغییر دارند، شهرت جهانی پیدا کرد.
نظر ورنادسکی در سال ۱۹۲۶ مورد توجه بوخارین قرار گرفت. او آن را بیانگر ماتریالیسم عملی مارکس دانست. اما نه در محدوده توضیح مکانیکی برتری انسان بر طبیعت، بلکه رابطه ِ پیچیده و متقابل انسان با طبیعت، و تکامل همزمان و همزیست شرایط طبیعی و جامعه.
انقلاب اکتبر موجب شکوفاییِ سازمانهای زیستمحیطی گرديد. “اداره مرکزی مطالعات روایتهای محلی” ۷۰ هزار عضو در۲۲۷۰ شعبه داشت؛ همانگونه که “جمعیت روسی برای حفاظت از طبیعت” نیز مهم بود. دانشمندان و کنشگران، مجلاتی مانند مشکلات زیستبومی و زیست جامعهشناسی را منتشر کردند. آنها هم چنین در مناطق روستایی نشست برگزار کردند و گروههایی را با هدفِ بالابردن اشتیاق به علم، سازمان دادند. رهبران بلشویک، از جمله نادژدا کروپسکایا، درباره نحوه بهبود محیط زیست در شهرهای بزرگ و کوچک بحث کردند که در نتیجهی آن مدلِ “شهر سبز” با پارکها و مناطق سبز بیشتر، ارائه شد.
در سال ۱۹۱۹یک کشاورز جوان به نام نیکولای پودایپولسکی از دهانه رودخانه ولگا به سمت شمال سفر کرد، جایی که به دلیل شکار، بسیاری از گونه های حیوانی تقریباً از بین رفته بود. پس از آن تجربه دیداری، او به مسکو رفت و توانست در یک ملاقات، وضعیت را به لنین گزارش کند. لنین به وضعیت ناگوار حساسیت نشان داد و قوانین جدیدی برای محافظت از “حوزه های مهم طبیعت” در سراسر کشور به تصویب رساند. به موجب این مصوبه ها قرار شد که ظرف سه دهه، حدود سی میلیون هکتار از قله های قفقاز و آتشفشانهای کمچاتکای اقیانوس آرام در یک سیستم از ۱۲۸ منطقه محافظت شود. تنها موارد استثنائی دسترسی دانشمندان و محیطبانان به منطقه آزاد بود.
هم چنین در دوره لنین افرادی فرصت یافتند که در حوزه محافظت از محیط زیست، پژوهش هایی نیز انجام بدهند. دو تن از اکولوژیستهای برجسته شوروی ان. ای. وویلوف، و وی. آی. اورونوفسکی دراوایل دهه۱۹۲۰ زیر چتر حمایتی لنین و بعد بوخارین، کوششهایی برای محافظت از محیط زیست انجام دادند. این در شرایطی بود که هنوز در دنیای سرمایهداری غرب هیچ اقدام جدی برای مقابله با تخریب محیط زیست انجام نمیگرفت.
لنين در نوشته ها و اعلاميه های خود پافشاری می کرد که کار انسان هرگز نمی تواند جايگزين نيروهای طبيعت شود و “بهره گيری خردمندانه” از محيط زيست يا مديريت علمی منابع طبيعی، امر حياتی است. او آناتولی لونارچسکی را به عنوان رئيس کميساريای آموزش برگزيد، به او مسئوليت مربوط به طبيعت پايی در همه روسيه شوروی را داد. جنبش طبيعت پائی شوروی با حمايت لنين به ويژه در دوران سياست نپ (۱۹۲۱ ـ ۱۹۲۸) شکوفا شد.
نیکلای بوخارين
یکی از چهره های رهبری حزب بلشویک که به حفظ محیط زیست توجه خاص داشت و در این زمینه صاحبنظر بود و در کنفرانس علمی حفاظت از محیط زیست در لندن نیز شرکت کرده بود، نیکلای بوخارین، عضو کمیته مرکزی حزب، سردبیر رونامه پراودا و رئیس کمینترن بود.
توانایی های علمی این نظریهپرداز برجسته حزب، توسط لنین ستایش می شد، به طوری که لنین او را “سوگلی انقلاب”، “بزرگترین نظریه پرداز” و “فرزند طلایی انقلاب” خوانده بود. بوخارین تالیف های متعددی دارد. در فصلی از کتاب اش در باره ماتریالیسم تاریخی: یک سیستم اجتماعی (۱۹۲۱)، زیر عنوان “تعادل میان جامعه و طبیعت” فرایند مادی دگرگشت (متابولیسم) میان جامعه و طبیعت را با نگاهی به روابط بنیادین میان محیط و سیستم، که میان شرایط خارجی و جامعه انسانی قرار دارد توضیح داده است. او تحلیل های خود را بر اساس مفهوم “متابولیسم میان طبیعت و جامعه” مارکس قرار داد.
در فوريه ۱۹۳۷ نيکولای بوخارين، به دستور استالين بازداشت و به زندان لوبيانکا افکنده شد. او جز در هنگامی که به اتاق بازجوئی برده می شد، در سلول کوچکی محبوس بود که با يک لامپ روشن می شد. بوحارين جز چندگاهی که سلولش را با يک خبرچين شريک بود، ماه ها در تنهائی به سر می برد. به مدت بيش از يک سال در انتظار محاکمه و اعدام احتمالی و در هراس از سرنوشت خانواده اش سر کرد.
بوخارين در دوره زندان با نگارش چهار دست نوشته در اندازه های کتاب با نوميدی دست و پنجه نرم کرد، اين کتاب ها که عمدتأ شب ها نوشته می شد (بازجوئی ها بيش از پيش وقت روزهای او را می گرفت) شامل يک رمان (چگونه اين همه آغاز شد)، يک کتاب شعر (دگرگون ساختن جهان)، رساله ای در باره سوسياليسم (سوسياليسم و فرهنگ اش) و يک اثر فلسفی ـ نظری همه جانبه (اسليمی های فلسفی) می شد. فقط استالين و معدودی از زندان بان از وجود اين چهار دستنوشته اطلاع داشتند. بوخارين که بو برده بود احتمالأ اعدام می شود، سخت جنگيد تا دستنوشته ها را حفظ کند، نامه هائی به استالين فرستاد و از او خواهش کرد، ولو قرار باشد جان او را بگيرند، اين دستنوشته ها از نابودی نجات يابد. دست آخر استالين دستنوشته ها را نسوزاند. اما در عوض آن ها را به بايگانی شخصی خود سپرد. اين دست نوشته ها فقط در اواخر دهه ۱۹۸۰ کشف شد. وجود اين دست نوشته ها، نخستين بار در سال ۱۹۸۸ توسط يکی از مشاوران گورباچف براستيون کوئن فاش شد. با اين همه کوئن تا سال ۱۹۹۲ نتوانست برنسخه های دستنوشته ها دست يابد.. چندی نگذشت که هم چگونه اين همه آغاز شد و هم اسليمی های فلسفی به روسی انتشار يافت.
بوخارين معتقد است که اسليمی های فلسفی مهمترين و پخته ترين اثر فکری اوست. بوخارين در اين اثر می کوشد فلسفه را از ديدگاه ماده باوری ديالکتيکی و پيشرفت علم از نو ارزيابی کند. مقصود اين است که مارکسيسم انسان مدارانه و به لحاظ فلسفی پيشرفته تر بنا کند که بر ماترياليسم مارکس استوار باشد تا از پاره ای از عناصر حام تر و زمخت تر ماترياليسم مکانيکی گذر کند. از نظر بوخارين، چنان که در اسليمی های فلسفی اشاره می کند، بنياد نهائی ماترياليسم باوری را بايد در اکولوژی و در نظريه برخاسته از ديدگاه وی، ای ورنادسکی در باب “زيست کره زمين” يافت که “سرشار از حيات بی نهايت متنوع و از کوچکترين موجودات ذره بينی در آب، بر روی زمين و در هوا تا موجودات انسانی است. برخی از مردم تصويری از غنای گسترده اين شکل ها يا مشارکت شان در فرآيندهای فيزيکی و شيميائی طبيعت ندارند.”
بوخارين نظام مندترين رويکرد را در فصل “ترازمندی بين جامعه و طبيعت” در کتاب مهمش در دهه ۱۹۲۰ به نام “ماترياليسم تاريخی” ارائه کرد. بوخارين نوشت:
“فرآيند مادی “سوخت و ساز” بين جامعه و طبيعت رابطه بنيادی بين محيط زيست و نظام است، بين “شرايط بيرونی” و جامعه انسان ….آنگونه که ما ديده ايم سوخت وساز بين انسان و طبيعت دربردارنده انتقال انرژی مادی از طبيعت بيرونی به جامعه است……بنابرين رابطه دوسويه بين جامعه و طبيعت يم فرآيند بازتوليد اجتماعی است.”
با اعدام بوخارين که با تصفيه برخی از بزرگترين اکولوژيست های روسی همراه بود، اکولوژيکی مارکسيستی عمدتأ در درون مارکسيسم از ميان رفت. از اين رو سرنوشت بوخارين را می توان به عنوان نماد فاجعه بزرگی گرفت که برانديشه اکولوژيکی مارکسيستی پس از مارکس گذشت.
استالین درمقابل طبیعت
با مرگ لنين در سال ۱۹۲۴ و پيروزی استالين، طرفداران حفاظت محيط زيست به سبب “بورژوا” بودن مورد حمله قرار گرفتند. در دوره استالین فاجعهبارترین تخریبهای زیست محیطی در شوروی و کشورهای اروپای شرقی رخ داد. در همین رابطه کریس ویلیامز مینویسد: “نفی ضرورتهای زیستمحیطی شوروی به عنوان یک سیاست واحد از رهبری لنین تا فاجعه چرنوبیل، در یک خط ممتد و صریح ارائه شده است. در حالیکه سالهای اولیه حکومت شوروی را باید متفاوت از تصویر کلی نادیده گرفتن محیط زیست در نظر گرفت که منجر به آلودهگی وحشتناک و جنایات زیستمحیطی شد. اتحاد جماهیر شوروی زیر رهبری لنین در اوایل دهه ۱۹۲۰ با مجموعهای از سیاستهای پیشرو در زمینههای زیستمحیطی، آموزش، تحقیقات و حمایت از نظریهپردازان مدافع محیط زیست، مشخص میشد”. با بالا گرفتن کار تروفيم ليسنکو، حاکم مطلق علم زيست شناسی، يورش ابتدا به زيست بوم شناسی و سپس به ژنتيک بالا گرفت.با رسيده به دهه ۱۹۳۰، جنبش طبيعت پائی در شوروی سراسر تارومار شده بود.
برخی از بدترین فجایع زیستمحیطی در جهان در زمان حاکمیت استالین رخ داد. از جمله: تخریب دریای آرال بین قزاقستان و ازبکستان و از بین رفتن چندین شهر به دلیلِ آلودگی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
۱. اکولوژی مارکس، ماترياليسم و طبيعت نوشته جان بلامی فاستر ترجمه اکبر معصوم بيگی
۲. سوسوسياليسم و محيط زيسـت از نظر تا عمل نوشته کاظم علمداری
۳. زمين، سياره آسيب پذير نوشته حان بلامی فاستر ترجمه محسن صفاری
۴. انقلاب زيست بومی نوشته بلامی فاستر ترجمه محسن صفاری