سؤال اکنون این است که آیا برای این انواعِ ناسیونالیسمهای افراطی، که به جانِ مردمِ ایران افتادهاند، جنگ، ویرانی، مرگ و نگرانی را به زندگی روزمرهی ایرانیان تبدیل کردهاند، بدیلی وجود دارد؟ اگر بدیلی هست، مختصات آن چهگونه است؟ آیا نیروی صلحطلبِ ایرانی که به ارزش و کرامت انسان اعتقاد دارد و بر اهمیت عقل و تجربه در شناخت و حل مسائل تأکید دارد، میتواند یک صورتبندی دقیق از گفتمانِ میهندوستی دموکراتیک، جمهوریخواه و دربرگیرنده (inclusive)، ارائه دهد که ظرفیتِ شمولیتِ همهی گروههای تحت ستم جامعه (از مزدبگیرانِ فقیر کشور تا زنان، اقلیتهای قومی، مذهبی، جنسی،…) را داشته باشد؟ آیا آنهایی که در راه یک جمهوری سکولار دموکرات در ایران تلاش میکنند، میتوانند پرچمِ این میهندوستی دموکراتیک و دربرگیرنده را، در برابرِ انواعِ اقتدارگرایی ناسیونالیستی برافرازند و آن را به بدیلی در برابر نفرت، کینه و جنگ تبدیل کنند؟ آن چه در زیر میخوانید، تأملی است بر همین پرسشها، موضوعِ ناسیونالیسم و میهن دوستی و انواع گوناگونِ آن در موقعیتِ امروزِ ایران.